


من از جنس زمینم خوب می دانم
که گل در عقد زنبور است .. اما .. یک طرف سودای بلبل دارد
سکوت
تو دریای منی اما بدان از موج میترسم
تو طوفانی نشو دریا که من از اوج میترسم
از این احساس بیزارم از این آه و دل خستت
گلی دارم که میسپارم زمان رفتنت دستت
اوضاع قلب من بحرانی و حاده
درمان کن این دل را با بوسه ای ساده
من چشم به راه تو می مانم ای زیبا
وقتی تو باشی گل این زندگی شاده
این روزها
بیشتر از هر زمانی
دوست دارم خودم باشم !!
دیگر نه حرص بدست آوردن را دارم
و نه هراس از دست دادن را .....
هرکس مرا میخواهد بخاطر خودم بخواهد
دلم هوای خودم را کرده است ...
همین...
باتو هستم ای غریبه،
آشنایم میشوی؟
آشنای گریه های بی ریایم میشوی؟
من تمام درد باران را خودم فهمیده ام ...
مثل باران آشنای بی صدایم میشوی؟
روزگار،
این روزگار بی خدا تا زنده است
ای غریب آشنا،
آشنایی با خدایم میشوی؟
من که شاعر نیستم
شکل غزل را میکشم
رنگ سبز دلنشین صفحه هایم میشوی؟
ای غریبه با شکوه و دلخوشی
همسرای خنده های باصفایم میشوی؟
بوی غربت میدهد این لحظه های بی کسی
با تو هستم ای غریبه آشنایم میشوی؟؟؟
تو سُڪـوتْـ مـܨڪُنـܨ
فَریـآב زمآنَمْـ را نِمـܨفَهْمـܨ
یـڪُ روز مَـטּ سُـڪُوتْـ خوآهَمْـ ڪَرב
تو آטּ روز
بَـرآے اولیـטּ بـآر
مَفْـہـومـِ בیر شُـבטּ را خواهـܨ فَہْمیـב